زمستانترینم به طوفان تو
و باران که با من و بوران تو
به باد و به کهسار و کوهت قسم
به آرامش بعد طوفان نوح ات قسم
به دریای پر رمز و رازت قسم
به خاموشی و باز آغازت قسم
که از گردش عمر پاییزیم
به زردی و سردیم هم راضیم
به پایان رسیدست شب و روز از پی است
بهاران به پایان تموز از پی است
زمینگیر شد فصل پاییز تو
تو پر گیر از نو برانگیز تو
بهاران به درماندگی بر در است
بهاران هزاران و مه پیکراست
بهاران به برگیر و در وی خرام
به بویش بیاسای و خوش باش رام
به یاد آر اما که پاییز بود
به بویت گرفتار و آشفته تر
به کردار مردار اما به جد
به بوی و به موی تو آغشته تر
[+] --------------------------------- 
[0]