محمد میگوید دوباره دارم توی خودم تکرار می شوم حمید می گوید دیگر حال همه را با حرفهای تکراریم دریاره کس و کون و پستان دیگران به هم زده ام. نمی دانم می توانم بگویم از این مساله خوشحالم ولی نمیدانم چرا گفتنش من را اصلا خوشحال نمی کند و هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که آدم چه زود برای خودش هم حتی تکیده و تکراری خواهد شد. همینطور کله ام را می اندازم پایین و خوشحال و کون برهنه در چمنزار حرفهای پس و پیشم تک چرخ می زنم. هر کسی یک جور زنده است. هر کسی به یک چیزی به یک کسی. من به تکرار کلمه معتادم به چرخش حرفها توی سرم و آب بابای این همه حرفهای لاطائل متقاطع. و خودم از مزخرف ترین حرفهای خودم کیف می کنم و فکر می کنم همین بهانه برای همین چند ساله آینده کافی است...
[+] --------------------------------- 
[0]