معاف شدم
من از لیسیدن کفش فرمان ده
از سابیدن انگشتر بزرگ توی خاکستر
و تابه های زرد طهارت
و جورابهای بعد وضو
من از گردگیری توپ بزرگ نقره
با خون آدمیزاد
راحت هستم
خیلی خیلی خیلی
خوشحالم
که مردن
مرا از خدمت شما معاف کرد
خیلی
خیلی
خیلی
عمیقا خوشوقتم
و از سرنوشت خودم ممنون
"از یادداشتهای یک جنازه خون آلود لاغر و دراز که توی تاریکی یک سنگر افتاده"
[+] --------------------------------- 
[0]