پلاک 1
آدم خوب است همیشه وقتی روی پله نشسته تا زنها را بشمارد به یک جای دوری چشم بدوزد. زنها این را بیشتر دوست دارند و فکر می کنند که آدم توی فکرهای خیلی عمیق است. بعد آدم باید شروع کند یکی یکی سنگریزه ها را از زمین بردارد بگذارد روی پله و حساب سنگریزه هایی را که گذاشته روی پله داشته باشد. و بعد می تواند تا ظهر یک تپه داشته باشد که تعداد سنگریزه هایش را می داند. حالا هر چقدر کوچک. خوبی زن گرفتن هم همین است. آدم خودش و زنش هر چه پیر بشوند یک زن کوچک دارد که همه چیزش را می داند. و اینکه شورت چه رنگی پوشیده. حتی روزی که بمیرد هم آدم می تواند شستنش را تصور کند که مرده شور الان شورت چه رنگیش را در آورد و یا سوتین چه رنگی را و کجای لای پایش خال کوچک سیاه داشت. و این اصلا مهم نیست من به دختر همسایه هم گفتم و همان موقع با اینکه کوچک بود 13 روز و 4 ساعت و بیست دقیقه با من حرف نزد. فکر می کردم اگر به حرف زدنم ادامه بدهم همه آدمها برای همیشه با من قهر می کنند و من خوشبخت می شوم ولی الان که دوباره حساب می کنم اگر برای گفتن هر کلمه یک ثانیه وقت صرف کنم و بتوانم با یک جمله 10 کلمه ای آدمها را برنجانم حدودا به 70،000،000 ثانیه وقت احتیاج دارم یعنی به 7 سال کار مفید و تازه این بدون مساثل مربوط به ترجمه و اینهاست. فکر می کنم هیتلر کار خیلی بزرگی کرده ولی نتوانست در لحظات آخر عمرش همه را از خودش متنفر کند. کلا هیتلر آدم خوب و دقیقی بوده و شمردن را بلد بوده و اگر الان زنده بود می توانست با یک رقم اعشار بگوید که چند تا یهودی را سوزانده و اینهمه دعوا پیش نمی آمد. البته اگر دلش میخواست. ولی فکر کنم اگر دوباره زنده می شد دوباره خودش را می کشت چون آدمی که رقمی به این مهمی را بداند زیاد زنده نخواهد ماند...
[+] --------------------------------- 
[0]