پیانوی کوچک جیبی من
کفترم
با دکمه های سیاه سیاه و سفید سفید
پیراهن
من فراک ندارم
دستهایم سرد و غمگین است
می لرزند
و صدایم تاب خواندن این همه آهنگی که می نویسم را
حتی
می دانم می دانم
باید تو را به دست کسی بسپارم که موسیقی می داند
تو هنوز خیلی آهنگ ننواخته داری
سخت است می دانی
خیلی سخت است
آدم پیانویش را بدهد به یک نفر دیگر
بعدش
خانه
خیلی خالی خواهد بود
حالا فکرش را نمی کنم
هنوز زود است
همان آهنگ ساده قبلی را یکبار دیگر بنوازیم؟
[+] --------------------------------- 
[0]