چند روز پیش با برادرم رفته بودیم بیرون یک اشتباه کوچک کردیم و رفتیم چهاراهلشگر همانجایی که قبلا مدرسه امان بود. یک حس عجیبی است پر از کارهایی که نمی توانم الان بکنم و کارهایی که آنموقع ها نمی کردم. هزار تا فکر آمد توی سرم یاد پیمان(+) افتادم که آنروزها با هم بر می گشتیم و یاد مهدی، علی، گودیک، علیرضا، سهی، چیتی، هری و آنهمه آدمی که اسمشان شاید برای شما هیچ چیزی نداشته باشد ولی برای من هنوز خیلی با معنی است مطمئنم که برای خیلی های دیگر هم هست. آدمهایی که قسمتهای خوشگل زندگیشان را با من شریکند.
[+] --------------------------------- 
[0]