خواب اجنه
تا پاسی از شب
دست از سرم بر نمی دارد
مهتاب خوابیده
خواب دریا را می بیند
شب مثل گربه آمده کم کم
ستاره را خورده
هیچ خط خاصی
بین دشت و دریا
بین آسمان و کوه
بین کوه و زمین
یا من و تو نیست
من و تو
در همیم
تنها خطوط تو
مرا
از نبودنم
جدا می سازد
شمع را دوباره روشن کن
می خواهم دوباره خودم باشم
تو هم باشی
[+] --------------------------------- 
[0]