برای تو
رد پای یک دیو می نویسم
سبز و
سیاه و
بد بو و
مهربان و
دراز
که در من خانه دارد
دستهایش زیباست
که در دریا گریه می کند شبها
و عاشق موها و سینه های دخترهاست
برای تو از دیوی می نویسم
که از شبها برای خودش
زنی ساخته
که بویش شبیه توست
برای تو از دیو کوچکم
می نویسم
که در قلبش خرچنگی کوچک دارد
بر پیشانیش ستاره ای
و کرمهای کوچک و مهربان در زانویش خانه دارند
- دشوار قدم بر می دارد
دشوار بلند می شود
دشوار می نشیند
به دشواری می خوابد
حتی با تو -
برای تو از دیو کوچکم می نویسم
که روی پنجره ات نشسته
زیبا نیست
تنها نیست
و خوب ساز می زند
روی پنجره با
ناخنهای بزرگش
[+] --------------------------------- 
[0]