فکر می کنم حالا می فهمم مردن یعنی چه. مردن همین شنیدن حرف آدمها و نتوانستن برای دست زدن به تنشان است. و فکر می کنم وقتی آدم میمیرد هم همیشه یک امید کوچک هست مثل حالا. که درد می آید اینجور امیدها مثل طنابی می ماند که آدم را با آن از سقف آویزان کرده اند نه میگذارد آدم رها بشود بخورد زمین نه اینکه فایده ای دارد و فقط درد می آید.
درد می آید.
درد می آید.
درد می آید.
درد می آید.
درد می آید.
درد می آید.
درد می آید.
درد...
[+] --------------------------------- 
[0]