زنها گاهی با یک نگاه کلی اطلاعات رد و بدل می کنند. و طبق معمول ما مردها حالیمان نمی شود. مثلا آدم همراه یک زنی است و توی خیابان چشمش به یک جنده میخورد. جنده با اطلاعات کد شده که توسط زنها قابل درک نیست حجم عطیمی از اطلاعات را درباره سایزهای مختلف بدنش و اینکه چه کارهایی می کند و چند میگیرد و این قیمت چقدر قابل چانه زنی است را به آدم منتقل می کند. بعد زنی که با آدم آمده با یک سیستم ویژه که زنها به آن مجهزند بیگانه وارد شده به حریم خودش را جستجو می کند و اطلاعات profile که زنها برای هم می سازند را اتوماتیک دریافت می کند. بعد یک نگاه تحقیر آمیزی می کند به تو که یعنی توی سرت بخورد و بعد حجم عظیمی از اطلاعات قدیمی را درباره اینکه کجاها رفته اید و چه کارها برایتان کرده و دلیل اینکه کارهای دیگر را نکرده و نمیکند چیست را روی اطلاعات قبلی درباره خانم ایستاده سر خیابان می نویسد یک طوری که شما کلا قضیه خانوم سر خیابان و اینکه توی کدام کوچه دیدیدش یادتان می رود. بعد هم یک اخطار بزرگ برای آن حیوانکی رد می کند که " این لنگ و آن لنگت را میگیرم جر میدهم اگر تو را دفعه بعد دیدم اینجا و جواب میگیرد می بینیم. کلا فکر میکنم زنها برخوردشان با حرف زدن مثل بازی گلف بوکسورهای حرفه ایست که فقط برای اینکه کار با کلاسی است و از آن لذت میبرند انجامش میدهند وگرنه حرف زدن در مقابل مقدار اطلاعاتی که می توانند از راه نگاه منتقل کنند خیلی کوچک است. مثلا بعد از این اتفاق ممکن است این دیالوگ رد و بدل شود.
- حیوونکی دختره رو دیدی سر خیابون واساده بود چه مردای بیشرفی پیدا می شن واقعا
- نه ندیدمش کجا بود؟
و همراه این جمله این اخطار نگاهی می آید که حیف که خوشم می آد هنوز ازت و گرنه پرتت می کردم توی جوب. خجالت نمی کشی مرتیکه حشری هیز دریده آشغال؟ و درست در همین لحظه است که آدم احساس می کند که باید درش را بگذارد...
[+] --------------------------------- 
[0]