پنج شنبهء ناقابل بود
یاد تو آمد
و مثل پروانه
روی خاطرات آشفته می نشست
و باز
پنج شنبه بود
به یاد پنج عصر های لورکا
دستمال کوچک آبی
یادگار پیراهنت
باز بود
و پنج شنبه بود باز
رد پای خاکستر تو
روی آسفالت را
گنجشکها می نشستند
پنج شنبهء ناقابل بود
روز قبل از جمعهء ناچیز
و شنبهء تنها
منظورم پریروز است
[+] --------------------------------- 
[0]