خلق را اشاره کرد گفت : "چند از اینان بدانند؟" پاسخ دادم "هیچ" گفت "تو خود دانی؟" گفتم "نی" گفت "خواهی که بدانی؟" گفتم "آری" گریست گفت کاش دانش چون باری بود از هلاهل به تو وا گذاشتمی و رفتمی. چون خورشید است چون حجاب از تو کنیز بردارم سوزندگیش در من کم نخواهد شد. بسیار میگریست...
[+] --------------------------------- 
[1]