درخت به دیوار تکیه داد
سیگار می کشید
و قفل در ها را در شب نگاه میکرد
دزدها برادرند
پایتان را روی دستهای من بگذارید
صبر کنید
دزدهای ناموس اولویت دارند
قفلها دشمنند
سنگها رقیب اند
کوهها پدر ناتنی هستند
پدر دزدهای ناموس
حمله کنید
چشم تا به هم بگذاریم
شب تمام شده
پاسبانها دوباره می آیند
[+] --------------------------------- 
[0]