آدم بیاید اصفهان به فکر اینکه قرار است یک پروژه خفن داشته باشد بعد همه کارها به طرز خفنی ردیف بشود جوری که آدم یک کمی به وجود خدا در آن بالا اعتقاد پیدا کند، بعد بیاید هتل و ببیند هتل را بازسازی خفن کرده اند و هتل خدا شده برود دوش بگیرد غذای مورد علاقه اش را سفارش بدهد و با علاقه به حرفهای پیرزنهای کناری گوش کند و ببیند که پیرزن روژمالیده کناری دارد درباره سکس شاپ صحبت میکند و یک نوع خاص dildo که پشم هم دارد به کمر آدم بسته میشود و دو تا شاخ کوچک دارد که هر کدامش برود توی یکی از سوراخهای آدم و موقع sex به هر دو طرف کیف بدهد. آنوقت آدم غذایش را نصفه میگذارد و میرود توی اتاقش به قانون همیشگی دنیا برای ریدن به خوشی های حتی کوتاه آدمها فکر میکند...
[+] --------------------------------- 
[0]