فکر میکنم آدم وقتی بمیرد با خاطره یک درخت شکسته برای یک کودک و جنده ای که همیشه توی خانه مشتریها بی لباس میگشته با سینه های آویزان میتواند یک خانه بگیرد. فکر میکنم وقتی آدم بمیرد انقدر وقت هست و انقدر خانه خالی هست که همه عقده های جنسیش برطرف بشود. فکر میکنم مردم وقتی آدم بمیرد به سوراخهای روی روحش که در اثر بیلاخهای دخترها ایجاد شده نمیخندند. فکر میکنم دانستن و مردن خیلی شبیهند. دانایان و مرده ها هر دو زجر میکشند. هر دو تنها هستند و هر دو شبها در دامن زنها گریه میکنند...
[+] --------------------------------- 
[0]