یکسری از ما هستیم که فکر میکنیم به زندگی گفته ایم نه، درحالیکه حالیمان نیست که قبلا التماس کرده بودیم و به ما ندادند. اکثر آدمهایی که دیده ام پایشان را انداخته اند روی هم و به قهوه لب زده اند و گفتند کلا من به هیچ وجه و درباره مرگ حرف زده اند. و من مرگ را پشت سرشان دیده ام که روی گیسهایشان دست میکشیده و هر جا را که دست کشیده سفید شد. قدر مرگ را نمیدانیم. تحقیرش میکنیم و فکر میکنیم با کوچک کردن مساله به این مهمی بزرگتر میشویم...
[+] --------------------------------- 
[0]