گفت : "مال لئونسیا پرادویی؟"
"آره"
"دسته اول سال پنجم؟"
آلبرتو گفت:"آره"
زن غش غش خندید:"تو امروز هشتمین نفری هستی که از اون جا اومده ی. هفته پیش خدا می دونه چند نفر اومدن. من نظرقربونی شمام
"بار اوله که میام اینجا" و سرخ شد
زن با خنده دیگری حرفش را قطع کرد، گفت:"البته خرافاتی نیستم. مجانی هم کار نمیکنم، یعنی عاشق چشم و ابروی کسی نیستم. هر روز یکی می آد می گه بار اولمه. از دل و جرئتت خوشم می آد."
"منظورم این نیست. پول دارم"
زن گفت:"این یه چیزی. بذارش روی میز آرایش و عجله کن، ژنرال، شب تا صبح برای تو وقت ندارم."
"سالهای سگی"
ماریو بار گاس یوسا
ترجمه احمد گلشیری
[+] --------------------------------- 
[0]