میدانی سنجاقک آدم گاهی از هیچ چی دلش میگیرد از اینکه هیچ اتفاقی نیافتاده زیاد دلگیر نیست. آدم دلش از این میگیرد که هیچ امیدی هم به افتادن اتفاق نیست. و دارد توی همان مرداب همیشگی شنا میکند. فکر میکنم دیگر گم کرده ام اینکه این همه سنجاقک که می آید کدامشان الکی و کدامشان واقعی هستند. باور نمیکنی دیروز و پریروز یک پروانه این ور ها می آید. خیلی خنده دار است شاید احساس میکند من هم یک جور گل زشتم. می آید همین ورها مینشیند و با من حرف میزند هی. کل کل میکند فکر میکند که قرار است در اثر نشستنش یک اتفاق بزرگ بیافتد. خیلی خوب است پروانه ها خیلی خوشگل هستند. ولی بوی مرداب بال پروانه را خراب میکند سنجاقک. دلم نمی آید کیشش بدهم. خیلی قشنگ است. خیلی سخت است گاهی آدم دلش برای کسی بسوزد که دلش برای خودش نمیسوزد.
[+] --------------------------------- 
[0]