من یک شباهت عجیبی دیدم بین مراسم بیست و یک رمضان که در مدرسه میرفتیم و تریپ به قول فرزامی music مهمانی دیشب. مهم ترین عامل شباهت شاید این بود که تاریکی باعث میشد ترس آدمها از دیده شدن بریزد. میشد توری آبی لباس یکی یا شانه های لاغر برهنه یکی دیگر را عمیقا نگاه کرد و میشد به هر جا که میخواستی پرید یا فحش آبدار داد. دیگرش این بود که آنچه میگفت هیچ تاثیری در آن کاری که مردم میکردند نداشت. شعر در مرتبه آخر بود مساله مهم ریتم بود توی آن مراسم هم همین بود و نکته مهمتر این بود که اینجا هم همه کاری را میکردند که از پنج سالگی انجام داده بودند و حرکات ناشیانه من به شدت ضایع بود. دوست دارم این کار را باز هم انجام بدهم. تن های عرق کرده زنها توی این شب یک بویی مثل بوی اتاق خواب مادر آدم را زنده میکند...
[+] --------------------------------- 
[0]