درخت گیسوان و مژه
آسمانک بوی خوب آمد
روی تنها ستاره ای که میشد
تکه پاره های آهن
و تکه پاره های پارچه
آویزان برای تعویذ و چشم زخم
مادرم
گفت مادرم یادم هست
ولی یادم نیست که گفت اعظم بود
یا منیره
یا زهرا بیگم
ولی یادم هست او هم
بوی تمیز و
سینه هایی خفن داشت
گفت مادرم گفته
و جوری گفت که انگار هیچ مهم نیست چه
فقط همین که گفته کافیست
[+] --------------------------------- 
[0]