پر از کلماتم کلی شعر نوشته بودم که همه را فراموش خواهم کرد مشتریها منتظرند باید یک آبی به تنم بزنم بوی مردهای دیشبی به تنم مانده. و بروم سئوال کنم ببینم بچه ها برای نرم کردن پایین تنه آدم کرمی چیزی دارند.
میروم ساوه آنجا جلسه است. همه منتظرند. قرار است دوباره یک کارخانه دیگر بسازیم هنوز به خاطر آفتابی که توی اصفهان خورده ام کله ام داغ است. چاره ای نیست توی ساوه کارگرها منتظرند. باید بپرسم ببینم آنجا اینترنت پیدا میشود. من به نوشتن درباره پستان تو عادت کرده ام. به اندازه مکیدنش کیف میدهد...
[+] --------------------------------- 
[0]