Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
چند وقت پیش دوباره با مرگ حرف میزدیم میگفت پستانهای تو آنقدرها هم که من فکر میکنم بزرگ نیست میگفت خودش دیده. یعنی کنجکاو شده بسکه من تعریفت را کرده ام منتها خودش را نشان نداده. گفته بودم آخر بهش که از مردن میترسی. بهش گفتم نگاه کند ببیند موهایت که سیاه شده خوب است یا نه؟ میگفت زیاد هم بد نیست همینجور هم خوب است. کلا راضی بود. میخواست شاید مرا تحریک کند که بمیرم و بتوانم لختت را ببینم. بشش گفتم جدیدا امیدوار شده ام زیاد. زنگ میزند گاهی قرار میگذارد گرچه نمی آید ولی به هر حال. گفتم فعلا برای مردن تصمیم خاصی ندارم. نمیخواهم مادرم را برای اینکه روزها نروم شرکت توی دردسر بیاندازم. اگر بمیرم سیاه میپوشد و سیاه اصلا به زنهای چاق نمی آید...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM