ببین! از تقصیرهای آنروز و اینکه من آدم گهی بودم کمی اش هم تقصیر احمدی نجات بود. آنروز خاص روز مسخره ای بود برای من. از آن گذشته آن خانم چاق سی و پنج ساله با آن سینه های بزرگ و لیهای بینهایت قرمز که در میز کناری نشسته بود بوی عجیبی میداد که من را دیوانه کرده بود. باور کن من انقدرها هم که مردم میگویند آدم گهی نیستم...
[+] --------------------------------- 
[0]