دیشب که سعید حجاریان را با آن قیافه شکسته و کلمات درب و داغان دیدم که هنوز امید ته چشم هایش سوسو داشت. یاد خیلی چیزها افتادم که یادم رفته بود. یاد رضا فرید افتادم که الان زن گرفته امیر عصار، محمد، روزبه، هداوند، شیرین، مهری، لادن، مریم و خیلیهای دیگر که با ما در انجمن دانشکده بودند و میخواستیم دنیا را بتر کانیم. چند وقت پیش رفته بودم دانشکده چاووش هنوز هست هر چه گشتم که یک شماره اش را گیر بیاورم نشد. فکر کنم باید خیلی تخمی باشد. به هر حال دیشب که قیافه فلک زده حجاریان را دیدم با همان لبخند همیشگی که گلوله فقط کمی کجش کرده. بیشتر امیدوار شدم به اینکه هنوز میشود پیشتر و پیشتر رفت...
[+] --------------------------------- 
[0]