مرده ها برگشته اند. مرا میخواهند. با آنها رفتن بهتر نیست. میخواستم پیشت بمانم. ولی گاهی فکر میکنم رفتن، برای تو، و شاید برای مرده ها بهتر باشد. آنها که به شعر احتیاج داشتند مرده اند. و تو تنها عمیقا به دوست پسر خوشبو و دیدن خودت در آینه و خرت و پرتهای کیفت احتیاج داری. آدم باید به محض اینکه احساس میکند زیادی است به اولین پیشنهادی که می آید جواب مثبت بدهد. همه اشان نشسته اند مثل بچه های کلاس اول با چشمهای درشتی که چیزی به جز حدقه ندارند. میخواهند برایشان شعر بخوانم. میگویند قبلا مرا دیده اند. میشناسند. فکر میکنند با استعدادم.میگویند فقط به کمی تمرین احتیاج دارم. میگویند اینجا وقت زیاد هست. میگویند بهترین موقع شعر گفتن وقتی است که آدم مرده باشد. من دارم تحریک میشوم سنجاقک. من عمیقا دارم تحریک میشوم. مثل آنموقع که سینه ات را باز میگذاشتی...
[+] --------------------------------- 
[0]