هیچ خوشم نمی آید مردم راجع بم حرف بزنند یعنی خوشم می آید ولی نه جلوی خودم لااقل، احساس گلدان بودن بهم دست میدهد. میفهمم که حقش را ندارم و گه میخورم که حرف دیگران را سانسور میکنم و این حرفها ولی عشقم میکشد و احساس میکنم که هیچ دلیلی ندارد که ادای آدمهای حسابی را در بیاورم که نیستم میفهمم که همه آنهایی که این حرفها را نوشته اند دوستان و رفقای خیر خواهم هستند ولی گاهی بوی آبگوشت دل زن حامله را به هم میزند با وجود آنکه هیچ چیز بدی نیست فکر کردم. از این حرکت زشتی که کرده ام معذرت میخواهم. دوست داشتید جدا حق دارید دیگر سراغ وبلاگم نیایید. این کثافتها هم جزوی از من است نمیشود. اگر اینجا هم بخواهم گه دیگری غیر آنچه هستم بخورم. توی قبر می آورم بالا. دراکولا میشوم. ببخشید که .کامنت ها را پاک کردم.
[+] --------------------------------- 
[0]