هشتم مارس و ما مردها
همیشه آدم وقتی به اندازه من از نظر ذهنی با موضوع زنها درگیر است (به خاطر مشغله شاعر بودن) یک احساس نزدیکی برای درک زنها و دلخوری از وضعشان درش ایجاد میشود یعنی آدم فکر میکند مدام که درست نیست درست هست. مثلا فحشا به عنوان یک مساله هنری مطلب مهمی است اگر فاحشه ها نباشند من باید نصف اشعارم را بریزم در توالت و سیفون را بکشم. یا اگر همه زنها بخواهند دکتر و مهندس بشوند باد احتمالا دامن هیچکدامشان را یک سانت هم نمیدهد بالا که فیل من مدام یاد هندوستان و چین بیافتد. از طرف دیگر فکر اینکه با این نحوه نگاه ما (اینکه میگویم ما کمی آنورتر از یک مای ایرانی است یک مای کلی را میگویم) زنها هیچ وقت آن چیزی نمیشوند که بعضیها دلشان میخواهد و نسل جنده ها ور نمی افتد ( خدا را شکر)و خیلی چیزهای دیگر یک جوری توی اعصاب من است ...
گر چه اصلا با کلاس نیست ولی همان سنت همیشگی اینجا را ادامه میدهم (انسانی ترین برخورد با مسایل حیوانی ترین برخورد با آن است) پس قضیه بسیار ساده است. اینکه بگویم دلم برای کسی میسوزد بیخود گفته ام دلم برای هیچ زنی نمیسوزد. میمیرم برای اینکه صحنه های شکنجه دادن زنها را روی اینترنت ببینم. از دیدن تن برهنه آنها لذت میببرم. لباس را برایشان وقتی دوست دارم که زیباترشان کند. از فعالیتهای فمینیستها بینهایت راضیم خیلی خوب است که کورنیکووا تنیس بازی میکند. و به نظرم رزا لوگزامبورگ اگر چه کمی زشت است ولی حیوانیتی در وجودش هست که از چشمهایش میزند بیرون و آدم را شهید میکند. در ضمن از رنگ لبهای فمینیستها خوشم می آید به عقیده من ماتیک قرمز تیره که به سیاه میزند رنگ خیلی خوبی است که به موی سیاه یا شرابی خیلی می آید. پس در این موارد بینهایت با شما هستم...
مساله ای که میماند قضایای پول و این حرفهاست راستش اگر کسی از زنها مهندس شد و همکار بودیم نمیتوانم مثل یک همکار معمولی طرف شوم باهاش. مسلما زنها را از نژادی قویتر از مردها میدانم که توانای های اضافه اشان در فهمیدن دنیا باعث میشود نقاط ضعف در حل مساله پیدا کنند. مثل اینکه یک چشم اضافه داشته باشی چیزهایی را ببینی که مردهای دیگر نمی بینند و همین باعث شود یک جاهایی نتوانی به آن سرعتی که باید تصمیم بگیری. در این مواقع سعی میکنم تا مشکلی پیش نیامده کمکشان کنم. ولی نه در این حد که بیاید جای خودم را بگیرد طبیعی است اگر من کاری بکنم که مرد بودن همیشه صفت مثبتی در کار به حساب بیاید چون خودم مردم. گر چه میفهمم که اخلاقی نیست. مسلما هیچ وقت از هیچ زنی به خاطر فجایع آخوندها یا ظلم ناصرالدین شاه به زنها معذرت خواهی نخواهم کرد. فکر میکنم دنیا قانون بسیار صحیحی دارد که برای همه بالسویه است قویتر ضعیفتر را منکوب میکند. فکر میکنم اگر کسی میخواهد منکوب نشود باید قوی بشود و در کنار آن به دیگران اجازه قوی شدن ندهد. مگر اینکه قوی شدن او به نفعش باشد و همین قانون مداوم اتفاق می افتد. گر چه خیلی هم اهمیت نمیدهم که همین هست یا نه ...
فکر میکنم گفتن این حرفها احمقانه است ولی فکر میکنم آنچه را من رک میگویم مردهای دیگر که با قضیه انسانی رفتار میکنند پیچیده تر و سهمناک تر اجرا میکنند. و انسانی ترین راه برخورد با زنها همین است که خودمان باشیم اگر پیروز شدیم خجالت نکشیم حق ما بوده و اگر شکست خوردیم هم همینطور. همزیستی بیمعناست این احتیاج به توضیح ندارد. و فکر میکنم تا زنها نفهمیده اند که چه جور از حسهای یشترشان استفاده کنند (مثل بقیه حیوانهای ماده) موجودات ساده تر بشر که ما مردها باشیم حاکم هستیم ادای ما را درآوردن خنده دار است هیچ کس نمیتواند از ما مردتر باشد.
[+] --------------------------------- 
[0]