مجلس قابیل کشی قسمت چهارم از اپیزود دوم
هابیل : تو که نمیدونی چی توی متن هست چی نیست ...
قابیل : یه بار مست کردی از دهنت پرید ...
هابیل : دروغ میگی !
قابیل : نه راسته !
هابیل : مث سگ داری دروغ میگی !
قابیل : گفتم که راسته ...
تازه خیلی چیزای دیگه ام گفتی ...
هابیل : مثلا چی ؟
قابیل : گفتی قول دادن برات دختر بیارن ...
هابیل: اونو که آره ...
{مردد}
از گودو ام چیزی گفتم ؟
اقلیما : گودو گفته میاد ...
هابیل : تو خفه شو ! از اون پرسیدم ! از گودو چیزی گفتم ؟
قابیل: شاید ...
هابیل: یعنی چی شاید ؟ گفتم ؟ یا نگفتم ؟
قابیل: ...
هابیل: ...
{سکوت طول میکشد}
اقلیما: ولی گودو گفت میاد ...
هابیل: آره کتابشو خوندم ...
توی PCB همشو نوشته…
اقلیما: چی رو ..؟
هابیل: "مگوی اسرار را مگوی کودکان را و زنان را و مگوی بامداد که فرشتگان در خوابند و ظهر گاه که شیاطین بیدارند و عصر گاه که خود در خوابی و چون در خوابی مگوی و بر خود نگاهیان باش از شیاطین و از زنان در شامگاه که با تو آواز لطیف کنند و هلهله زنند در جانت و صدای نازک کنند و جامه کنند و در تو غنودن آغازند و دیوانه کنند تا در روزی که می آید نباشی ..."
قابیل : یبس نباشی ؟
هابیل : ...
اقلیما : { ریز می خندد }
این PCB چیه پس ؟
قابیل : Prophets’ Cook Book یه کتابه که به همه پیغمبرا میدن. میگن توش نوشته گودو کی میاد. نوشته دیگه مگه نه ؟
{هابیل کتاب را بغل میکند و کله اش را تکان میدهد تند تند که یعنی آره }
اقلیما: بعد هیچی نگفته تو این همه مدت ؟
قابیل : وقت نکرده بخونه همشو تازه اومده براش ...
اقلیما : مگه قرار نبود که اینجا زمان نداشته باشه ...
قابیل: این یه اصطلاحه ...
هابیل: معنیش اینه که جراتشونداشتم
[+] --------------------------------- 
[0]