لندهورها ، قاب عکس و شاعری که در تایلند جنده خانه دارد ...
عکسی که برایم با آن گل قرمزها فرستاده ای ، عکس عجیبی است ایرادش آن لندهور پدرسگی است که کله به کله ات چسبانده . درست که قسم خورده ای هزار بار که شوهر خواهرت باشد ولی من از این تریپش حالم خوب نمیشود کاشکی لااقل سرت را روی دیوار میگذاشتی. من اشکالم همین است گاهی که از پسرها حرف میزنی سرم را میکوبانم توی دیوار هزاربار هم که از من طلاق بگیری جایش روی دیوار درد میگیرد. یک چند وقتی است توی نامه قبلی ام هم نوشته بودم که دارید توی عکس با هم صمیمی میشوید میدیدم یعنی دست پسرک که عجب هرکول عجیبی است و پشمالو، دارد روی مهره های کمرت می آید پایین آرام یعنی بگیر حدودا ماهی یک اینچ و لبش هم دارد هی میلیمتر میلیمتر به تو نزدیک میشود من توی نامه قبلی هم نوشته بودم که این علامت چیزی است یعنی همه چیز دنیا علامت یک چیز دیگر است که قبل و بعدش اتفاق می افتد. مثل آن بار که باد در را به هم زد و دوهفته بعدش دیگر با من نخوابیدی هنوز شورتت را دارم باور میکنی آنروز که میرفتی از چمدانت برداشتم همان که بند سفید داشت و روی کفلش عکس قلب ، گذاشتمش زیر تشک هر بار که خیلی تنها میشوم میکشم سرم گریه میکنم برای تو زود جمع میکنم میچپانم زیر تشک دوباره که بویش نپرد رختخوابم هم جا به جا زرد شده هیچکس نیس که جمع کند ببرد بشورد شرکت هم نمیروم دیکر. با رئیس دعوایم شد. یادم نیست، سر چی بیخود گیج شده بودم. آن منشی هم که گفته بودم که دوستم داشت زنگ زدم یکبار برایش که من تنهایم بیاید یک لندهوری گوشی را برداشت. قطع کردم. زندگیم پر از لندهور شده سوار تاکسی که میشوم یا مغازه آقا اینها که میروم برای پول، داداش کوچکم را هم که میبینم کم کم دارد لندهور می شود.
حالا نامه نمینویسم که بگویم چه بدبخت میشوم گاهی ، خودت بهتر حسابش دستت هست خودت گفتی وقتی میرفتی که بیچاره میشوم اگر بروی، خودم هم میدانستم ولی خوب همان موقع هم گفتم به تو که به درک، آدم بهتر است بیچاره بشود تا زنش در هفته یکبار هم سراعش را نگیرد. آن لباس بلندهاش را نپوشد دیگر که همه جایش پیدا بود ونیاید پیشش، همش برود پیش نی نی که خودش را خیس میکند و بوی شیر خشک و پودر میدهد همش و دیگر با آدم نخوابد حتی نگذارد آدم ظهرها کنارش روی مبل بخوابد یا سرش را بگذارد روی رانش تلویزیون ببیند. حتی آن دفعه توی مهمانی از لج من برود با یک لندهور کچل برقصد که خیلی بلد است واز اول تا آخرش هی گفت حقوق زنها و هی راجع به زنها حرف زد و هی به خانومها گفت به من افتخار و خوب همه عفیفه بودند جنده نبودند مثل تو که تنشان را به کیر کچلها بمالند و اگر نیشگون کوچک بگیرد ریکشان وا بشود. بعدش حقم بود که دعوا کردیم و حقم بود که لباست را پاره کردم بوی آن لندهور را گرفته بود بسکه خودت را بش مالیده بودی . و خوب پاره که شد ، دست خودم نبود یعنی فکر کردم خودت هم لابد میخواهی و راستش آن چند دفعه قبلی که کتکت زده بودم کاپشن تنت بود این دفعه که لخت بودی احساس عجیبی داشت مثل خرد کردن ماهی با ساطور و خوب گریه ات گرفت زود و کرخت افتادی روی تخت مثل مرده ها. همان موقع بود که تصمیم گرفتی دست بچه را بگیری بروی نه ؟ داداشت که فردایش آمد من را خیلی زد. لندهور خیلی مزخرفی است یکی هست مثل آدمهای دیگر چرت و پرت زیاد گف. مثل فیلمها. بیخیال شده بود. یادش رفته بود مست که میشد چه ماچی میکرد من را، تازه خودش هم زده بود قبلا، نزده بود مگر ؟ خودت گفته بودی که میزند. من میخواستم بکشمش بچه مدرسه که بودیم ...
الان دوباره دارم عکست را نگاه میکنم ته چمدان گذاشته بودمش زیر تخت . نمیشود مردک را قیچی کرد ریخت دور. این چند وقته موهایت کم کم ریخته توی صورتش یکجوری که دیگر نمیشود از هم وازتان کرد. خیلی صمیمی تر شده اید. مبارکتان باشد راستی مینا را چه کارش میکنی؟ شبیه تو بود زیاد، بوی تو را هم میداد. بیا بگذارش پیش من دلم برایت تنگ شده. کاری ندارم باهایش باور کن. خواهرت هم اگر بی شوهر میماند تا سرد نشده بگو بیاید اینجا با من بخوابد . یا اینکه من پا میشوم می آیم آنجا کنار خانه شما یکجا اجاره میکنم اگر بیایم مطمئنم شبها صدای جیغ خواهرت هم تو را هم مینا را هوایی میکند. من به آن لندهور کچل همان که توی مهمانی بود و هی سردرد میگرفت هم گفتم گاییدن مهمترین قسمت زناشویی است حتی اگر توی آشپزخانه باشد وقتی که بوی ریکا گرفته ای و هی صدا میکنی نکن نکن ...
قرار است، ماشین بخرم، خانم بلند کنم، بیاورم خانه. سینه اش هم تا میشود گنده باشد. از آن چاقها که وقتی پایشان را باز میکنند ازهم میشود لایشان گم شد. مثل با کلاسها اول میرویم شام میخوریم بعد میرویم خانه بعد من در را برایش باز میکنم بعد میرویم حمام لخت میشویم مثل شب عروسی بعد دیگر نمیگذارم هیچ چیز بپوشد یک راست میپریم توی رختخواب و من روی سینه هایش ریکا میریزم وانقدر فشار میدهم که اشک جمع بشود توی چشمهاش تا صح ، صبح هم میروم میرسانمش سر پست که با یک لندهور کچل برود مهمانی . میفهمی که ؟ کار خودت بود اینها هی می آمدی میگفتی حیوانکیها شوهرشان کتکشان میزند که بیایند خیابان به زور. راستش الا ن که فکرش را میکنم میبینم خوابیدن با زنی که دلش نمیخواهد و توی چشمش اشک جمع میشود و کتک خورده بیشتر کیف دارد برای همه مردها، منتهی لندهورهای کچل میترسند اگر بگویند دیگر کسی خودش را بهشان نمالد. اما من دیگر آب از سرم گذشته همه دوست دخترهایم شوهر کرده اند بچه هایشان هم کوچک است. تو را هم که خر شدم طلاق دادم یعنی گرفتی. باید بروم تایلند جنده خانه باز کنم بابا گفته اگر بخواهم یک کاری شروع کنم سرمایه برایم توی کار میزند باید آرام بگویم ، آدم نسبتا مسلمانیست...
آخر همه نامه های قبلیم نوشتم به امید دیدار ولی حالا نمینویسم، فکر میکنم اگر برگردی یک جور حرف گوش کنی بخواهمت که زیر بارش دیگر نمیروی. چه فایده دارد؟ پس همان میروم تایلند جنده خانه باز میکنم. کارت پستال میفرستم فقط برایت اگر شد. حالا هم دیگر حرفی ندارم، عکست را میگذارم زیر تخت دوباره فکر میکنم تا یک ماه دیگر هم را بوسیده باشید. تحمل این یکی را ندارم دیگر. هر چه زودتر قبل اینکه هم را ببوسید باید بروم تایلند، بابایم آنجا منتظر است.
[+] --------------------------------- 
[0]