مچلس قابیل کشی قسمت ششم
نمایشنامه در حال نویسش از راه نمایی ها ممنون میشوم
هابیل : چیدنش که تموم بشه میریم مال همسایه بالاییا رو جمع میکنیم. مال حسن آقا اینارو { میخندد اقلیما هم میخندد رو به قابیل} تو که بدت نمیاد شیطون ؟
{ قابیل محو لبخند میزند }
{ همینطور خم شروع میکند به آواز خواندن }
اگه آفتو بیاد و
برزنه سر
اگه مهتو بیاد و
وا کنه پر
اگه دنیان مو
دنیا بشه
نو
بیاد تن رو بده
چارچوبه در
بیاد افشون کنه
پنهون کنه
ویرون کنه
باز
بیاد
از نو بیاد
و خون کنه باز ...
{هابیل که جلو میرود پولهایی که توی دامنش چمع کرده را میپاشد هوا اقلیما و قابیل ادای داس زدن در می آورند }
{ همه با هم ...}
بیاد
از نو بیاد
وخون کنه باز ...
{تکرار به سمت آهسته شدن }
اقلیما : { ادامه میدهد }{ همه به سمت جاهایشان بر میگردند ومینشینند این بار قابیل جلو نشسته }
دل مو سوی آهویی کشونه
که سنگین دل ولی زیباوشونه
مث کفتر به هر سو میزنه پر
دلم هرباره سویش پاکشونه
هابیل : { به اقلیما } چی کا داری تو اینجا ؟ شوهر دلت میخواد ؟
اقلیما : {اول چا میخورد بعد یکدفعه قیافه اش بچگانه میشود و میخندد } سیگار میخواد دلم خیلی ولی آقامون گفته نکش برات بد میشه شوهرا دیگه نمیگیرنت
هابیل : {میخندد} چه باحال چند سالشه آقات ؟
قابیل : پونزده ولی الکی میگه هیژده که دل آدم نسوزه براش ...
اقلیما : چرا بعضی وقتا میسوزه . خاله گفته بزرگترکه بشم بهتر میشه. نه حال میده دیگه نه میسوزه. میگه باس پول جمع کنی این روزا که مشتری زیاده برا وقت پیری ، خاله میگه کاش رفته بودم دوبی همون بچگی رو میگه ، میگه دوبی خوبه دیواراش بلنده مردم سیرن ، تام بسوزه زود میبرن خوب میکنن ...
هابیل : خوب میشه ؟
قابیل : {سیگار آتش میزند با خنده }نچ ...!
اقلیما : مردا یه جور تنبونشون دوتا میشه زنام یه جور ، سوا سوا ...
هابیل : دسام درد میکنه بوسشون میکنی برام ؟ {هی تکرار میکند}
اقلیما :
چه عشوه ریختم براش
چه عشوه پختم براش
یه جوری توی چادر
انگاری لختم براش
قابیل : {لوس و زنانه }
آقام دلش کبابه
هی میگه که ربابه
چقد موهات قشنگه
چقد صدات قشنگه
گوشواره هات قشنگه
چقد تنت سفیده
مث تو رو کی دیده
اقلیما : { بی خیال }
خیال کرده آقات
تا پول نداده بابات
ربابه دس نمیده
[+] --------------------------------- 
[0]