مجلس قابیل کشی قسمت سوم
نمایشنامه در حال نویسش از راهنماییها ممنون میشوم
هابیل فرهاد : شیرین خانوم ! شیرین خانوم !
{آواز}
امان از این دل که داد
فغان از این دل که داد
{ همین طور تکرار میکند آرام }
قابیل فرهاد : ایستاده من قامت بود ، سترگ تر از هر بزاده رهوارتر ازهر که رفت ، گفتم تو را مشتورگان بسیار است مرا همین یک ده ...
اقلیما خسرو : {صدایش را کلفت کرده است } زی تو رایی آراستیم
اقلیما : {صدایش را نازک میکند } زی تو رایی آراستیم رای ما رای خداوندگار ما باشد
اقلیما خسرو : و رای خداوندگار ما رای ما باشد { میدود کنار قابیل می ایستد دستها در پیش }
قابیل فرهاد : باد تا کوهی باشد
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و کوه را خیلی باشد
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : که گوسفندان مایند
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و باد تا دشتی باشد
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و دشت را خیلی باشد
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : که رعیت مایند
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : ورعیت ما را بر گوسپندان ما حقی است
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و گوسپندان ما را بر رعیت ما وظیفه ای
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : تا این از شیر او بنوشد سرد و او تیمار دارد آن یک گرم
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و گرمای این و سرمای آن بدل نگردد
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و کوه باید تراشید و سنگ هموار باید کرد
هابیل فرهاد : ایدون باد
قابیل فرهاد : و ...
هابیل فرهاد : ایدون باد
هابیل فرهاد : ایدون باد ایدون باد ایدون باد
اقلیما فرهاد : { صدای زنانه } { پشت صحنه صدای صبط شده پرنده ها و وحوش } و بر هر کوهی خاری هست و بر هر خاری گلی است بیستون را وبیستون را هر فریادی است فرهاد است هر گلی است فرهاد است و هر خاری است فرهاد است و سنگها برهم گذاشت و کوه بساخت و کوه را کلاه ساخت و از مادینه و نرینه حیوان بداشت در آن پرورده ، و از او هزار سال پیش و هزار سال پسین هر که عاشق شد فرهاد است ، بکوفت خاره را و با بزاق خود در آمیخت خاره را بیانگیخت خاره را و از خاره رخام ساخت و از رخام خانه ساخت مردم را و مردم را شیر بیاورد از کوه به دوش آورد و زان پس به رودی آورد ازکوهی تراشیده و بر هر سنگش شیرین شیرین ، شیرین نبشته خانه به خانه تا دشت ...
{صدای خنده زنانه در دشت}
[+] --------------------------------- 
[0]