سه نفر ، دو مرد يک زن در صحنه مينشينند آن مردي که صورت مسيحي تري دارد هابيل است. قابيل دست چپ نشسته و اقليما در گوشه ديگر مثلث در جلو مينشيند. قيافه هاشان برجسته و تاريک است قيافه اقليما شبيه اقليماست، پستانهاي کوچک گونه استخواني و پاهاي برهنه با ناخنهايي که حنايي رنگ شده اند ...
اقلیما سرش را بلند می کند هر دو تای دیگر که عقب ترند سرشان بین زانوهاشان است
اقليما : همه درداي آدم از سيگار کشيدن شرو ميشه ، مگه نه ؟ ] سکوت نه کوتاه [
یه روز میاد که آدم بخواد کسی رو از لب ببوسه ، به هر حال وقتش میرسه اونوخ مامان میگفت بده دهن آدم سینه های آدم بوی اشنو گرفته باشه. مرد آدم چی میگه ؟ چی فک میکنه راجع به آدم ، ها ...
هابیل : ] بدون این که سرش را بلند کند [ یه بویی می آد ...
اقلیما : ] پیرهنش را بو میکند [ بو نمیده . کوچیک هست ولی بو نمیده ... ] پاهایش را سرخوشانه دست می کشد[ همه میگن قشنگه . کوچیک مد شده خیلیا میگن مد شده . هیچم بو نمیده اگه میده ام بوی خوب میده ، خوشش می آد میدونم ، میگه جونی یا عزیزم مثلا جونی بگه یا عزیزم چه فرقی داره من که فرقی نداره برام چی بگه میگه به به چه بوی خوبی میدی خیلی بوی خوبی میدی ] کیفور می شود[ بعد ...
هابیل : ] بدون این که سرش را بلند کند [ یه بویی می آد ..
اقلیما : ] بی تفاوت [ بوی لاش مرده است
قابیل : ] احساساتی [ بوی عشقه ...
صدای کوب کوب و قدمهای بازیگران در حال دویدن
[+] --------------------------------- 
[0]