سلام آقا جان ...
کوچک بودن عيد بودن و اينکه هيچ چيزي براي خواندن نباشد يا ديدن اطرافت، را فقط هم سن وسال هاي من ميفهمند چي معني ميدهد. اينکه آنقدر حوصله ات سر برود که پيک شادي هم يک جور تفريح نوروزي باشد...
از گل آقا همينش يادم مانده سالنامه هاي قطور نوروزي که خيلي داستان بامزه تويش بود و حالا که ميخوانم خيلي هم خنده ام نميگيرد ولي آن موقع در ظهرهاي تابستان يا دم عيد گل آقا يک چيز ديگر بود اينکه دوباره گوسفند بنويسد آدم ُ، نه گوسفندهايي که مملکت را اداره ميکنند. چيز مهمي بود که لااقل من نديده بودم زياد هميشه روزنامه ها پر از توطئه هاي کشف شده بود و صفات مميزهء مقام هاي رهبري از آدمهاي ساده اي که ما باشيم و اينکه آقا شبها کجاها ميشاشند . براي ما مهم بود مضحکه هاي پيچ اين آدم رشتي که اسمش گل آقا بود و بابايمان با ابروهاي در هم دنبال کلمه هاي گم شده اش ميگشت و ما عکسهايش را نگاه ميکرديم گنده تر هم ميشديم هر چه حرفهايش را ...
حالا ميگويند مرده و من خندهام ميگيرد از اين حرف راستش معمولا رشتيها هيچ وقت نه ميميرند نه ضايع ميشوند نه دعوايشان ميشود با کسي آن هم از نوع گل آقايشان که با خوب و بد خاطرات يک ملت در پيچيده آنقدر که از قولش جوک ميسازند و خودش انکار ميکند و اينکه آنقدر يکي ميشود با مردم و هويتش که همانموقع ميميرد که همه فکر ميکنند وقتش رسيده خبر ميدهند مرده همانطور که قولش را داده بود آقا جان ...
وحالا همه برايش عزاداري ميگيرند و گوسفندهاي کت کلفت حکومتي هم کونشان را به جنازهاش ميچسبانند يعني که ما هم بعله ...
ولي گوسفندهاي تاريخ هم خودشان خوب ميدانند سلاخها چهار کوچه بالاتر منتظرشان نشستهاند و گل آقا همينطور که ميخندد زنده ميماند مثل همه رشتي هاي ديگر در برنجها زنده ميماند و در پرتغالها و خودکارهاي سبز ...
هر چند ديگر سالنامه در نمي آورد براي نوروزها ...
[+] --------------------------------- 
[0]