گوش بریده دختر توی دستش بود و خون گرمش و لبه پیراهن صورتیش که خونی بود و مدام فکر میکرد به اینکه چه چیزی باعث شده گوش دخترک را بریده باشد ...
بستن دستها عادی بود همیشه دخترهای دست بسته را دوست داشت یا خیلی از دخترها دوست داشتند دستشان بسته باشد موقع آن کارها ولی گوش بریدن آن هم با کارد اره ای میوه خوری که خیلی کند است یعنی خیلی خیلی کند کاملا حرف دیگری است که اصلا اتفاق عجیبی بود به یادش نمی آمد تا حالا گوش کسی را بریده باشد همینطور ایستاد هاج و واج به یکدانه گوش نبریده فکر کرد
[+] --------------------------------- 
[0]