خسته هستم
به خواب رفته هستم
و تنها...
خانه
خالی است
این خالی بودن خانه بسیار شهوت انگیز است . چیزی مثل اینکه هر چه دلت خواست که یاد تن خودت می افتی و از این قبیل مسایل ....
قرار است تنها نباشم
بیست و شش سال است من از زنها ترسیدم ولی حالا بیخیال مسوؤلیتهای متعاقب
من با تو حرف خواهم زد
و به سینما میرویم
و میدانم برایم
خیلی جالب خواهد بود
و میدانی برایم
فرق نمیکند برای تو
جالب خواهد بود
و ترس دارم ...
خیلی
خیلی
خیلی
خیلی
میترسم
اگر میتوانی
مهربان باش
حرفه ای تر از من باش
کمکم کن آدم بشوم
لطفا....
خواهش میکنم ...
تو را به خدا ...
من خوش تیپ نیستم
پسر خوبی هم نیستم
بعد از اینکه آدم شدم
بعد از اینکه مطمئن شدی
که آدم شدم
با هر کسی که دوست داشتی برو
من شکایت نخواهم کرد ...
Labels: 1
[+] --------------------------------- 
[0]