تلذذ ابتذال …
وقتی که هفت ساله بودم یعنی همان اولها که یاد گرفتم بنویسم همش پیش خودم فکر میکردم که چه قدر دنیا جای مهمیه. بابا میگفت مرد باش و مرد همیشه چیزی توی مایه های آدمهای مهم تاریخ بود . از هشت سالگی سر کلاس مادرم انشا مینوشتم یادم هست انشای اولم چیز خیلی جدی و باحالی بود توی مایه های رفاقت با کودکان فلسطین و این حرفها ، زیاد تشویق میشدم برای این مهم نوشتنم فک کنم از معلم همه کلاسهام. حتی معلم دینی کلی جایزه راجع به چیزهایی که مینوشتم به من میداد و گاهی معلم ها زیر چیزی را خط میکشیدند مث اینکه نوشته بودم دوما و دوما در زبان فارسی غلط بود که اونم بزرگ که میشدم درس میشد لابد . تقریبا همه مطمئن بودند که من نویسنده خیلی بزرگی میشم .بعدها که بزرگتر شدم بابام تصمیم گرفت من جور دیگه ای به دنیا احترام بذارم تصمیم گرفت من دانشمند بشوم اصولا هر چه بابای من بخواهد اتفاق می افتد چون اراده اش خیلی قوی است رفتم دانشگاه توی دانشگاه هم من خیلی استقبال شدم چون میتوانستم ظرف دو ساعت به اندازه یک مجله راجع به سیاست شر و ور سر هم کنم و دانشکده امان معروف بشود. بعدش هم که از دانشگاه درآمدم و این شر و شور اصلاحات هم خوابید چون چند وقتی کسی تشویقم نکرد تصمیم گرفتم که شعر بنویسم اولهایش خیلی کیف داشت چون هر چی عشقم میکشید مینوشتم . بعدتر استادها پیدایشان شد و بساط دریدابازی من رو هم گرفت این شد که باز دست از این بازیها کشیدم حالا فقط گاهی حرف مبتذل مینویسم اینجا …
راستش هیچ وقت فکر نمیکنم توی اینترنت بشه چیز خیلی مهمی نوشت ، فک کنم اصا به وجود اومدن یه همچین موضوع عجیبی بهترین اثبات اینه که دنیا اصا جای مهمی نیست ، تو در واقع مینویسی چون مطمئنی که اصلا مهم نیست که هیچ کس دو روز بعد هدلاین BBC اشم کسی یادش نیست . دوست دختری اگه داری رفته خونده تنش مورمورشده برا چیز دیگه بوده که اونم مهم نیست. یعنی نمیدونم تا حالا به دستشویی عمیقا فک کردین دستشویی خونه غریبه رو نمیگم توالت خونه خود آدم ، یه جایی که بوی خود آدمومیده میری میشینی . یه حس مسخره ای داره شلوارو پایین کشیدن و به چیزای مهم دنیا فک نکردن یعنی به بقیه توالتای دنیا فک نکردن ...
نمیشه این حسو اگه تچربه نکرده باشین توصیفش کرد که یه استاد دانشگاهی که خیلی مهمه و ریش پرفسوری داره و کلشم براقه و همیشه سوؤالای خیلی مهم ملتو جواب میداده حالا گوزم نیست چون تواون حرف کثیفی رو که قرار بوده هیشکی نگه میگی وریده میشه به طرف خیالت راحته هیچ کی حالشو نداره اون همه مقاله کس شعرو تا آخرش بخونه ولی همه میان حرف تو رومیخونن که وسطش گفتی زرشک ...
من بدم نمیاد خیلیم بد نیست این همه آدما حرفای گنده گنده با دیکتیشن درس حسابی نوشتن و ریده شد به دنیا حالا اینجور مبتذل که شده دنیا آدم دیگه براش مهم نیست ...
این خیلی بهتره ...
این جور خیلی راحتتره ...
[+] --------------------------------- 
[0]