نوبل شیرین ...
در ما مردهای ایرانی چیزی هست که از اول بودن زنها میترسد ، مال تربیت غلطمان بوده است لابد و اینکه لابد پدرهایمان در پدرهایمان همینطور فکر کرده اند و فکر میکرده اند و شاید مادرهامان هم ...
من همیشه هیچ دل خوشی از زنهایی که مغزشان را به کار میاندازند ندارم. بینشان یک حس خنده داری پیدا میکنم .راستش هنوز هم که هنوز است با آنهمه لاف فمینیسم و دنیای نو و دمکراسی و از این حرفها تفکر را کاری مردانه میدانم ( دست خودم که نیست توی وبلاگم که نمیشود دروغ بگویم ) همیشه هم فکر کرده ام که انسانی ترین نحوه برخورد با این مشکلی که به احتمال زیاد تا آخر عمرم دنبالم است ، حیوانی ترین نحوه برخورد با این قضیه است اگر مردهای ایرانی تصمیم گرفته اند دودوزه بازی کنند و تیپ با کلاسی بگیرند و زنها را سر کار بگذارند برنامه من جور دیگری است خیال ندارم خیلی ادا دربیاورم. اینجور وضع زنها بهتر هم هست از اول که با من طرف میشوند دوزاریشان میافتد که با یک دیوانه سادومازوخیست آشنا میشوند که تربیت مزخرفی هم داشته در نتیجه هیچ دل خوشی از زن روشنفکر ندارد ....
حالا این کس شعرات را بافتم که بگویم قضیه این نوبل خیلی فرق دارد : شاید فمینیستها لبخند ملیح بزنند ولی فکر نمیکردم از یک زن بر بیاید که ماتحت نظام را اینجور بسوزاند که لاریجانی تی وی اش هنوز که هنوز است دارد دور خودش چرخ میخورد ، از آن گذشته از این همه آدم که میگویند توی گوش هم سه شنبه فرودگاه احساس میکنم جنبش آزادیخواهی مسالمت آمیز ایران که خارش گاییده شده بود دوباره جان گرفته ، دروغ چرا گاهی فکرمیکنم این دفعه شاید اول شدن زنها خیلی هم بد نشد ...
اسم خیلی هاست که که همراه این جایره هست خود خانم عبادی هم میداند...
من از هیچکدامشان دل خوشی ندارم لااقل ترجیح میدهم که با هیچکدامشان طرف نشوم آدمهایی مثل مهرانگیز کار یا شهلای لاهیجی، شادی صدر و خیلی های دیگر از زنها که تصمیم جد گرفته اند خوار استبداد را بگایند ، موفق باشید خانمها ! کمکی اگر لازم بود ، کافی است فقط سوت بزنید ....
[+] --------------------------------- 
[0]