فاحشه ها را من دوست دارم ....
لاغرترند تنشان گرمتر است ، سبزه هستند ، موهاي همه جاشان زبر و سياه است اکثرا به پاييز فکر ميکنند که کار و بار برگ ريخته ها کساد ميشود ، لباسشان را که واکني تنشان چيز زيادي ندارد بگويد لا اقل نه به اندازه چشمهايشان يا گونه هاي برجسته شان که گاهي کبود ميشود . مدام حرفشان از همه چيز هست غير آن چيزي که خيال ميکني . مي آيند توي ماشين مينشينند باران ميبارد نگاهشان را به سقف ماشين ميگيرند آفتابگير را بالا ميزنند و عکس خودشان را توي آينه نگاه ميکنند به عکسي که گوشه چسباندي دختر تيتيش آقاي خفري شايد که گفته بودند بايد بگيري گرفتي ولي راه به اتاق خوابت نداده هزار شب خداي بعد از بچه دار شدنتان بود پرسيد " قشنگه ؟" و جوري ميپرسند که نفهمي خودش را ميگويد يا آنکسي که توي آينه هست . دست ميگذاري سر زانوهايش خنديده ...
من فاحشه ها را دوست دارم کثيف ترين هاشان وقيح که ميشوند از همه زنها پاکدامنترند ...
[+] --------------------------------- 
[0]