کسي توي تاکسي ميگفت
" من از چادريها خوشم نمي آيد . اين اصلا يک موضعگيري سياسي نيست ، يعني هر کس که ميخواهد چادر بپوشد به درک بپوشد ، فقط انتظار نبايد داشته باشد که من خيلي دوستش داشته باشم . دوزاريم ميافتد وقتي قديمها بعضي از دخترها شيريني را قايم ميکردند تنهايي ميخوردند يعني چه؟ . خوب ميشد بهشان گفت خسيس ولي وقتي کسي تنش را که خودش نميتواند به تنهايي از آن لذت چنداني ببرد به آن هيبت دهشتناک در مي آورد که ديگر نشود نگاهش کرد بايد به بقيه حق بدهد که اعصابشان به هم بريزد . فکر ميکنم در يک جامعه متمدن همانطور که اجازه نميدهند خانه ات را که اثر باستاني است خراب کني جايش برج بسازي ، يا رخت پهن کني بريني به قيافه اش ، در مورد لباس پوشيدن آدمها علي الخصوص زنها بايد مقررات سختتري وضع کنند که اعصاب امسال من اينطور توي خيابان که راه ميروم قاط نزند ...
بابا مگر فلان شما طويله است که دورش حصار بکشي سالم بماند گل گوسفند ديگران نرود توش ! ول کنيد اينحرفها را کمي به فکر شکل و قيافه شهرتان باشيد "
[+] --------------------------------- 
[0]