عين برق
همه ديروز را انگار خواب ديده ام
ساعت 4 بيدار شدنم
صبحانه خوردنم
ساعت 6 پريدنم
هواپيماي ارباس
اصفهان
حرف بيخود
بيخود بيخود بيخود
بيخود بيخود بيخود
بيخود بيخود بيخود
بيخود بيخود بيخود
اين سيم اين جا
اين پيچ آنجا
آن سيم پيچ را بگذار بماند
حرف حرف حرف
حرف حرف حرف
حرف حرف حرف
حرف حرف حرف
طوفان حرف بيخود
سکوت
ساعت 18
سي و سه پل
فقط سي وسه پل ( پل خواجو نرفتم )
2 ساعت من و محمود و عبدوس
کتاب خوانديم
روزگار سپري شد ...
لابي هتل عالي قاپو
دختر فرنگي و گيسوهاي زردش
و بوي صابون روي پوست
و هلهل موها که زير هيچ روسري نمي رود
و آه بلند مردهاي پشت پنجره
دلم عجيب عطر صابون دخترک موطلايي طلبيده
دلم عجيب عطر صابون دخترک موطلايي طلبيده
دلم عجيب عطر صابون دخترک موطلايي طلبيده
دلم عجيب عطر صابون دخترک موطلايي طلبيده
دلم عجيب عطر صابون دخترک موطلايي طلبيده
دلم عجيب عطر صابون دخترک موطلايي طلبيده
و بار پريدن آمدن تهران
737
صندليها شماره ندارد ...
Labels: 1
[+] --------------------------------- 
[0]