Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
پستي ارتفاع خسته...

کار من نيست بنويسم ابراهيم چه کار کرده يا اينکه گيچ بوده اين چند وقته سينما يا کج و راستي که رفته درست بوده يا نه ، من همين از شعر و شاعري خودمان بنويسم هنر اعلا کرده ام دو قورت ونيم هم اضافه چه به اينکه حالا چرا اينهمه آدم ول انگار بدون اينکه هيچ کس علي الخصوص کارگردان توجه اي داشته باشد به اشان همينطور دور تا دور اينجا تاب ميخورده اند که يعني ما هستيم و چه احتياجي بوده که وقتي آدمي مثل حاتمي کيا از کسي خوشش نمي آيد چون آن يک کس در جامعه هست پس از آن جماعت دلقکي مطربي چه ميدانم لمپني چيزي در فيلم حضور داشته بايد باشد موقع اين حرفهاي جسته گريخته به ابراهيم نيست که اگر گوش ميداد همان بار اول که گفتند گوش ميداد نه حالا که ديگر اين ديوانه بازي را به اسم خودش ثبت کرده ...
به عنوان آدمي که بايد مواظب حسش باشد حواسش باشد که کي بجنبد پرش و ريزش و وارش کلمه و اشک را توي هم بزند به خورد مردم بدهد گيج ميشوم که چطور ميشود که آن بازي و اطواري که در آژانس قابل تحمل و تاثير گذار است در ارتفاع پست نيست، چايي هست يادم مي آيد در کليدر دولت آبادي که گل محمد اسب مارال را سوار ميشود اسب که دهنه نميداده پيچ وتاب ميخورد و يادم نيست در پيچ و واپيچ اسب و سوار را انگار ميبيني يادم هست پرسيدم از کي يادم نيست که دولت آبادي تا حالا اسب ديده ؟ نميفهمم چي ميشود که گاهي خيال آدم براي چيزي که نديده يک جوري پر ميزند که انگار همان چيزي که بهش فکر کرده اتفاق مي افتد ...
ارتفاع پست دروغي است. همه اش دنبال اين سر گيجه رفتن که کي کجاستش به کنار همه چيزي در آگرانديسمان آن چيزي که بايد اتفاق بيافتد اتفاق مي افتد عمله اش زيادي عمله است، بدبختش زيادي بدبخت است ، پاسدارش هم زيادي پاسدار از همه بدتر مامور اصلاح طلبش است که تنها چيزي که به قيافه مضحکش نميخورد وزارت اطلاعات است در آژانس اصراري به وجود سياهي لشگرها نيست قرار هم نيست که آنها بازي کنند زياد هم بازي نميکنند ولي در ارتفاع پست اين آدمها قرار است شکل داشته باشند ولي بديهي است که در حضور اين آدمهايي که از نظر کارگردان بي اهميت و حداکثر قابل ترحمند و در نظر فيلمنامه نويس کمي مضحک به نظر ميرسند فيلم کمدي ميشود عجيب نيست که آدم وقتي صحنه معروف آدم تنهاي حاتمي کيا را ميبيند وقتي که دخترک ميدود طرف اتاق مسافرها و قاسم ميخواهد دستش را از دستبند دربياورد جا ميخورد آدم گاهي وسطهاي فيلم يادش ميرود آخر که فيلم مال حاتمي کياست ...
ارتفاع پست کهنه است ، برعکس هميشه که سر بزنگاه کمي جلوتر حاتمي‌کيا خر جامعه را ميچسبيد حالا حرفي را دارد ميزند که نه تنها خيلي وقت است همه ميزنند بلکه از آنجا که حاتمي‌کيا هست دورتر ايستاده، يادم از صحنه بغض گرفتن آدم حراست هواپيما ميافتد وقتي از شهيدها حرف ميزند و صحنه اي که ليلا بلند ميشود و از جنگ صحبت ميکند همه چيز خوب است ولي وقتي که کسي ميان فيلم حاتمي کيا داد ميزند ما کار ميخوايم همانقدر که به فيلم سازهاي اجتماعي مثل حکمت يا بني اعتماد ميچسبد به شخصيتهاي حاتمي کيا گريه ميکند ...
ارتفاع پست خسته است ، اصطلاح سبک خسته اصطلاحي است که بين شاعرها اينور و آنور ميشوند وقتي که سبک کاري خسته ميشود بهتر است که يک مدت گذاشتش کنار يا هيچ کاري نکرد يا اينکه يک کار ديگري شروع کرد ...
کاشکي فيلم همانجا که دخترک دوباره بين مسافرها برگشت و صداي گلوله آمد تمام شده بود ...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM